مورچه سیاه

ساخت وبلاگ
چه روز بی دغدغه ای بود امروز. حالم الان خوب نیست

دلم گریه میخواد خیلی زیااااااد

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 20 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 6:46

مدتها است که منتظر کسی نیستم. یعنی کسی را ندارم که منتظرش باشم. بعد از افسانه مدتی طول کشید تا فهمیدم دیگر نمی توانم عاشق زنی بشوم. فهمیدم برای عاشقیت علاوه بر زنی که بتوانی دوستش داشته باشی باید چیزهای دیگری هم باشد. چیزهایی که فکر میکنم با مرگ افسانه برای همیشه در من مُرد. این روزها اگر منتظر چیزی باشم احتمالا مرگ است که گاهی احساس میکنم مثل یک آدم کش حرفه ای دارد در به در دنبالم می گردد.   مصطفی مستور _من گنجشک نیستم_   +پیشنهاد میکنم بخونین کتاب خیلی قشنگیه مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : پیشنهاد کتاب,پیشنهاد کتاب برای خواندن,پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته,پیشنهاد کتاب برای هدیه,پیشنهاد کتاب برای نمایشگاه,پیشنهاد کتاب برای ترجمه,پیشنهاد کتاب خوب,پیشنهاد کتاب نمایشگاه,پیشنهاد کتاب رمان, نویسنده : faezehha بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 10:18

مدرسه خوب بود امروز.زنگ اول آزاد بودیم هفته ی قبل رسما دوشنبه زنگ اول داشتیم معلمه رو از کلاس پرت میکردیم بیرون انشای زیبامو که خوندم،دبیر محترم گفت، -خودت نوشتی؟ +آره -منبعی چیزی استفاده کردی؟ +فقط همین آیه قرآن رو -نه اینو که میدونم مطلبت +نه -آفرین خیلی خوب نوشتی یه 20داد و یه امضا کرد و یه 20هم توی دفتر بهم دادو گفت: -نوش جونت یه لبخند زدم و رفتم نشستم زنگ سوم هم که علوم آزمایشگاهی داشتیم و ناهار هم توی مدرسه با بچه ها خریدیم +واسه فرداباید تمرین های ریاضی رو حل کنم و هیچ کاری نکردم.امتحان هم داریم.شیمی و ریاضی نخوندم   _آهنگ و کتاب پیشنهادی نداریم_ مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : دوشنبه تعطیل است,دوشنبه تاجیکستان,دوشنبه تعطیل,دوشنبه تعطيل است يا نه,دوشنبه عید فطر است,دوشنبه بازار,دوشنبه عید فطر,دوشنبه اول ماه سوره واقعه,دوشنبه بازار اینترنتی,دوشنبه تعطیله, نویسنده : faezehha بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 18:45

زنگ اول که عربی امتحانشو گرفت و 50تا سوال بود،نمیدونم چند میشم زنگ دوم که شیمی درس داد یعنی بگو یه چی از کلاسش فهمیده باشم بس دلم درد داشت خیلی گند بود حالم امروز زنگ اخر هم که باز امتحان داشتیم و زیست بود دیشب از دل درد هیچی نتونسته بودم بخونم ظهر بعدازاینکه اومدم خونه،خوابیدم شایدبهتر شم اما بهتر نشدم و تازه دارم از بیمارستان میام باز هم آمپول زدم و کلی قرص آوردم خونه برای فردا هیچ کاری نکردم هنوز کتاب پیشنهادی:هیچ یک از انها باز نمیگردند (افسوس که انسان قدر سعادت را نمی‌داند، موقعی می‌فهمی که آن را از دست داده‌ای. آه که در عرض یک سال چه وقایعی رخ دا مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : اولین روز هفته میلادی,اولین روز هفته,اولین روز هفته بخیر,اولین روز هفته در انگلیسی,اولین روز هفته دفاع مقدس,اولین روز هفته در انگلیس,اولین روز هفته در اروپا,اولین روز هفته سلامت, نویسنده : faezehha بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 7:27

از صبح همینجور امتحان داشتیم.امتحان اولمون زبان بود.هی بد نبود!دوتا زنگ زبان داشتن،واقعا حوصله آدمو سرمیبره از معلمش بدم میاد،غیرقابل تحمله برای من زنگ سوم هم که دینی پرسید و درس داد زنگ اخر هم که ریاضی یه کوییز دادیم.یه جاشو اشتباه نوشتم اشتباه فهمیدم صورت رو. معلمش بد نیست!نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم +خب کتاب وآهنگ معرفی کردن خیلی وقته متوقف شده ها کتاب پیشنهادی : من اورا دوست داشتم از آنا گاوالدا اهنگ یه عکس یادگاری مازیار فلاحی مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : اول هفته خوبی داشته باشید,اول هفته,اول هفته بخیر,اول هفته به انگلیسی,اول هفته شاد,اول هفته بارداری,هفته اول بارداری چگونه است,هفته اول بارداری علائم,هفته اول بارداري,هفته اول بارداری چه زمانی است؟, نویسنده : faezehha بازدید : 50 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 20:50

تاسوعا ظهر خونه عمه مامان دعوت داشتیم وهمگی رفتیم  خونه ننه جون،نذری عمو اینا رو پختیم  بعدم که حوصلمان بسی سررفت با حسین و فاطمه ومحمداومدیم خونه. خسته و کوفته،بعدازخوردن آلوچه برگشتیم و توی راه به هیئت ها خوردیم  شیرمیدادن رفتن شیربخورم،که حسین و فاطمه گفتن آلوچه خوردی،مریض میشی ومنو محمد دست تو دست هم رفتیم باهسئت صاحب الزمان داخل امسال تاسوعا،مثل هرسال نشد و ما نصفه رسیدیم پیش همه و محمدنرسید به هیئت خودمون و بعد با عمو اینا رفت .مهرشاد سنج به لبش خوردوپوکید وقتی برگشتیم همه،فهمیدن شیرها مسموم بوده و بابا مسموم شد کمک عمو نذری هارو بسته بند مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : تاسوعا,تاسوعا و عاشورا سال 95,تاسوعاء وعاشوراء,تاسوعا و عاشورا 95,تاسوعا و عاشورای حسینی,تاسوعای حسینی,تاسوعا چیست,تاسوعا وعاشورا,تاسوعاء وعاشوراء 2013,تاسوعا حسینی, نویسنده : faezehha بازدید : 16 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 9:27

دیشب بعدازاینکه از خاک مامان برگشتیم،رفتیم سفره نذر. خودمون رو کشتیم تا غذا بهمون برسه یعنی بس خندیدیم با فاطی و زهرا دوستش قرمز شده بودیم میون روضه،نمیذاشتن گریه کنیم درجه کیفیت غذای هم خوب نبود،ک خوب مهم نیست ،مهم اینه نذر حسین زهراست شب هم خونه عمه موندم و تاآخر شب کلی با فاطمه گفتیم و خنیدیدم شب خواب کربلا رو دیدم.آخ ک چقدر دلم میخواد برم کربلا برای اربعین مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : پنجشنبه شب,شب پنجشنبه زن و شوهر,شب پنج شنبه یعنی چه,شب پنج شنبه اموات,شب پنج شنبه چه زمانی است,اعمال شب پنجشنبه,دعای پنجشنبه شب,نماز شب پنجشنبه,جک پنجشنبه شب,جوک پنجشنبه شب, نویسنده : faezehha بازدید : 17 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 9:26

امشب که رفته بودیم مراسم عزاداری،وسط سخنرانی اصلا حالم خوب نبود و حس میکردم قلبم درد میکنه و نمیتونستم جواب سوال هایی که حاج آقا از همه میپرسید رو بدم!یه لحظه نفس تنگی گرفتم بدجور!رفتم توی حیاط و دودقیقه نشستم و بعد که دیدم دارم بهتر میشم،رفتم داخل و یه لیوان آب یــــــــــــخ خوردم تا حالم خوب شه.وقتی رفتم سرجام بشینم،حاج اقا رو کرد بهم وسط سخنرانیش گفت:خیرمقدم عرض میکنم شاید روی هم 10دقیقه هم نشدا!این حاج آقاهه خیلی تیکه میندازه به من و گیره روی من!یه سوال اومدبپرسه،جوابش میدونستم تا اومدم بگم،گفت من ک سوالمو نپرسیدم!یعنی داغون شدما!ضایع شدم در حد مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 4:02

تاالان مدرسه بودم و تازه رسیدم خونه خسته و کوفته میل ناهار نیست و سریع اومدم پشت سیستم.امروز مدرسه صبحونه دادن و فیزیک (عشقم)ک اومد سرکلاس و فکر کنم منو یادش رفته،هرکار کردم نپرسه،نشد!زنگ دوم ک انشا داشتیم و منم دوتا انشای نابود ،نوشته بودم و دست بلند نکردم که بخونم! واینکه زنگ سوم هم به باد فنا رفت،بدلیل جلسه داشتن دبیرها و زنگ آخر هم مثل جون کندن خودمون بود و ادبیات داشتیم و هر یه ثانیه،نیم ساعت میگذشت -ساعت چنده؟ +والا سه ساعته یه ربع به یکه مکالمه من باهرکی ساعت ازم میپرسید   پ.ن:خدا بدادتون برسه بخندیدن و معلم باهات لج کنه و بلندت کنه تاسوالای تمری مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : اخر دستور لمصر,اخر دستور جزائري,اخر دست فرمان,اخر دستور عراقي,آخر دست فرمون,اخر دستور للسودان,آخر دستبند دوستی,آخر هفته از دست رفته,اخر دستور في الجزائر,اخر دستور للجزائر, نویسنده : faezehha بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 10:00

+خب ی مدت نبودم،ممنون از دوستان عزیزی ک ب یاد بنده بودن! این چند شب محرم رو میرفتیم عزاداری و سخنرانی و اونجا هرشب یه سوال میپرسیدن و من و دوست جان اونقدر فعال بودیم که حاج آقاهه خیلی خوشش اومد از مادوتا و هی مگفت شما مستعدید و اینا. +معلم فیزیکه بهم گفت شما خیلی مستعدی،روی خودت سرمایه گذاری کن.منم ک بخودم نگرفتم حرفاشو بد نیست مدرسه!میگذره با دبیر های خوب و بدش مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 18:28

امروز بالاخره مانتوی مدرسم به دستم رسید. کلی ادا در آوردم تا آخرش برام خیاطه،کوتاه کرد شلوارشو و سرآستیناشو کوتاه کرد و یکمم مانتو رو از دستاش تنگ کرد. رفتم تولیدی اصلی و شلوار رو که اونجا تنگ نکرده بود،دادم به یکی از آشناها و برام تنگش کرد.خیلی گفتمش که دست به پاچه ی شلوار نزنه و از ران تنگش کنه اما مثل اینکه متوجه نشده و الان من موندم و یه شلوار پاچه تفنگی   پ.ن:لطفا وقتی یه چیزی بهتون میگن،گوش کنید! مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 22:55

امروز زنگ اول شیمی اومد سرکلاسمون فکر میکنم،تاحالا نخوابیده بود بس خسته بود زنگ دوم هم که معلم نیومد  ریاضی  داشتیم و کلی با بچه ها حرف زدیم و خندیدیم زنگ سوم هم که عربی داشتیم وای این معلمه بس از خودش تعریف کرد،داشت میپوکید دیگههی میگفت من من من من من اه اه حالم به هم خورد خود شیفته.برگشتم به رفیق جانمان میگم که منم که اینقدر زیاد حرف میزنم،شماحالتون از من به هم میخوره؟میگه ن این داره چرت میگه!میگم نه ک من چرت نمیگم زنگ تفریح دوم مهمون منو رفیق جان و دوست جان ،بستنی خریدیم واسه هشت نه نفرمون!بیشعور بوفه دار بستنی خیلی گرون بهمون داد. بهش گفتم بدم میاد مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 22:55

هنوز معلم هامون معلوم نیست و کلاس بندی نشدیم اینکه بخوام از رفیق جانم جدا شم،خیلی بده!اما فکر نمیکنم کسی حرف بون من شه!من میتونم جلوی همه بیرون بیام  امروز انسانی ها از مدرسه رفتن!   پ.ن:از مدرسه جدید خوشم نمیاد!وقتی نگاش میکنم،هیچ انرژی توش نمیبینم!همه خسته هستند فکرکنم مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 22:55

امروز تمام زنگ ها رو در بیکاری گذروندیم و خیلیم خوب بود دوتازنگ فیزیک داشتم و یه زنگ هم ادبیات که نیومد دوتاش کلاس بندی شدیم زنگ اخر بالاخره و منو دخترخاله و رضوان و نیلوفر و محدثه باهمیم مریم و مهدیه جداافتادن که اوناهم اگر بشه، میخوان بیان کلاس ب! کلا راضیم ازشون :)   مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezehha بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 22:55

+روزاول خداروشکر زود از خواب بیدار شدم و منتظر دوست جان بودیم تا ایشون پیام دادن نمیام الان توبرو و منو محدثه و مهدیه و سارا رفتیم

++هیچ کار خاصی نکردیم فقط نشستیم دور هم و خندیدیم و پانتومیم بازی کردیم و کلاساهم قسمت بندی نکردن

+++در کل روز خیلی خوبی بود. دیداردوستان و خندیدن و شاد بودن برای ساعاتی

 

پ.ن:سال دیگه زود هفته اول مدرسه نمیرم

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : روزاول مدرسه,شعر روزاول مدرسه,خاطره روزاول مدرسه,خاطرات روزاول مدرسه,تبریک روزاول مدرسه,دکلمه روزاول مدرسه,پیامک روزاول مدرسه,عکس روزاول مدرسه,انشا روزاول مدرسه,متن روزاول مدرسه, نویسنده : faezehha بازدید : 66 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 17:04

پیش بع سویــــ یک مسافرت یک دوروزه

 

پ.ن:خیلی شاد نیستم

کتاب پشنهادی:سال بلوا نوشته ی عباس معروفی

آهنگ: محسن یگانه جاده 

 

مورچه سیاه...
ما را در سایت مورچه سیاه دنبال می کنید

برچسب : b, meaning,pol,plugins, emoticon,r,pokemongo,madstudiogames on facebook,r,diepio,24 subnet, نویسنده : faezehha بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 8:35